♥♥ manoto ♥♥

قصه من و تو

♥♥ manoto ♥♥

قصه من و تو

♥♥کتک کاری♥♥

 

 

 

 

امشب اولین کتکو ازت خوردم بچه پررو پیامم فرستادی میگی: تو دفتر خاطراتت بنویس اولین کتکی که از من خوردی
ظهری پیام فرستادی که امروزو برام خیلی دعا کن، نه که من هر روز واست دعا میکنم امروز دیگه مخصوصش میکنم،

حالا مگه چه خبره چیزی شده ، یهو میفهمی نه طوری نشده امروز اولین پنجشنبه ماه رجبه، دعا که به روی چشم ولی اگه زنده بمونمو با این التماس دعاهات سکته رو نزنم، مگه دروغ میگم که میخوای به حسابمم برسی.  

بعد کلی دنگو فنگ انتخاب رشته حضرت آقا تموم شد، اونم چه انتخاب رشته ای!! باید بیای ویرایش کنی


چپ میری راست میری میگی امیر آواجی رو بزنم؟
یه مرتبه دسته چاقو شترق خورد رو پام، مامانم که اصلا اونجا نبود دیگه نه!!؟
به خدا اصلا خودتو ناراحت نکن، اصلا دردم نگرفت خیالت راحت...
آخه تو و ناراحتی!!
تازه پیام دادی: دیدی گفتم میزنمت، زدمت. حقم که بود هیچ، تازه کمم زدی، ملاحظه مامانو کردی دیگه، شانس آوردم به خدا
امشب خیلی بهام راحتر شده بودی، نه!؟ قبلا یه کم خجالت میکشیدی هنوز امیدواری روز به روز بهتر بشیم!!(اینم از آرزوی شب آرزوها، خدا بهم رحم کنه) حالا خوبه خجالت میکشیدی کتک خوردم وگر نه چه بلایی به سرم میومد خدا میدونه  

 

بچه پررو همین الان پیامت اومد با پررویی نوشتی نوش جونت
نوشتم برای تلافی...
 

 

ولی خیلی حال داد زدمت فکر نمی کردم اینقدر کیف کنم
این بار هر وقت دیدمت می زنمت مطمئن باش محکمتر هم می زنم
بی انصاف