♥♥ manoto ♥♥

قصه من و تو

♥♥ manoto ♥♥

قصه من و تو

♥♥شناخت من♥♥

 

 

gif_icon440هنوز از در نیومدی تو سرتو کردی تو گوشیو حالا نگرد کی بگرد، بعد دو ساعت گوشیو دادی دستمو گفتی زری اینو نگا کن(همین عکس بالایی) گفتم خوب این چیه؟ تو هم روک میگی کتاب درمورد شناخت خانما، منم خوشال که چقد برا تو مهمه که خانما رو بشناسی(بارک الله)، خوب اسم کتابش چیه؟ هنوز سوالم از دهنم بیرون نیومده بود که دو هزاریم افتاد (پسره سه نقطه) فقط آب دهنمو قورت دادم که مثلا به روی خودم نیورده باشمو گفتم پس برو بگیر بخونش که منو بشاسی، تو هم فقط یه لبخند تحویلم دادیو گفتی: اینطوری باید تموم عمرمو بذارم که بتونم بشناسمت
اینم حرفیه به سن تو قد نمیده بتونی بخونیش بابابزرگ   

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد